پس از تو : )



بسم الله الرحمن الرحیم ./

 

یه ساعت قبل حرکت به سمت خونه مون ، زنگ زدن به همسر و گفتن مجوز خروج از کشور ندادن! این شد که گوشیو وصل کردیم به ضبط ماشین و ۱۵ تا مداحی ِ محرم و اربعین رو از شمال تا نیمه های راه تهران گوش دادیم ! این برام یک ارزو بود که برآورده شد. آرزوی گوش دادن به این مداحی ها با صدای بلند توی جاده .

ولی آرزوی بزرگی رو پرواز دادم . ینی کربلا پَر؟ ینی اربعین پَر؟ ینی دل من پَرپَر؟

چله ی زیارت عاشورا گرفتم . روز دوم جواب رد دادن ! ولی من به این سادگی دست بر نمیدارم :(


بسم الله الرحمن الرحیم./


خدا تو را برای دل ِ من آفرید

سی سالگی ات را دوست دارم، درست شبیه بیست و نه سالگی ات، به اندازه ی بیست و هشت سالگی ات!
چه فرقی میکند چند سال از تولدت را در کنارت بوده ام؟! سه سال یا سی سال ؟!
تو سبزترین ، دیرینه ترین ، جاودانه ترین و زیباترین هدیه ی خدایی برای من

 


عزیز دلم ، مهربان ترینم ، همیشگی ترینم ! شادی، سلامتی، و حال ِ خوش ْدلت، آرزو و همه ی تلاش من است


بسم الله الرحمن الرحیم ./

 

 

 

من که نمیتونم از شما بنویسم ، اما میتونم برای شما بنویسم :) میتونم بنویسم که وقتی اولین بار دعوتم کردید به حرم ِ امنتون ، هیچوقت باورم نمیشد که این من باشم نصف شب ِ ۱۳ رجب رو به روی ضریحی که تا یک متری همه رو دور کردن تا دسته گلای بالای ضریح رو نو کنن . باورم نمیشد این منم که دارم ضریح رو بدون اینکه کسی بهش چسبیده باشه از نزدیک میبینم ! . میتونم بنویسم واسه بار دوم که دعوت شدم ، حوالی اربعین بود ، که خسته بودیم و شب تا صبح رو پشت بوم ِ یکی از صحن ها دراز کشیدیم درحالیکه ماه کامل بود و همون ماه کامل افتاده بود کنار گنبد طلاییتون ، اصلا همینجا بود تلاقی ماه و خورشید . همینجا بود که از نور گنبدتون ماه روشن شده بود ! اون شب میتونستم تا صب خیره بشم به این تصویر و خسته نشم ازش ، هر چند نمیدونم کی خوابم برده بود . . نمیتونم از غربت ِ دوران زندگی شما بنویسم اما میتونم برای غربت ِ بعد از شما بنویسم . که همین هوای نجف بس ! همین بس که آرامشش چقددددددر عجیبه ، و غریب ! . نمیتونم از بزرگی شما بنویسم اما میتونم از کوچیکی خودم بنویسم و بگم دو بار با همه ی آلودگیم پا گذاشتم به حرم ِ امن شما ، و هیچکدوم از این دوبار هیچی نفهمیدم ! هیچی درک نکردم ، من ظرفیت نداشتم ، کوچیک بودم برای هوای حرم، برای هوای نجف ، برای درک عشق ! مور ، چه میداند که بر دیواره ی اهرام پا میگذارد ، یا بر خشتی خام ؟! » من همون مور بودم ، که از فرط حقارت و کوچیکی ، نمیفهمیدم بزرگی ِ بودن تو حرم شما رو . . بگذریم . اینا بهانه ای بود که بگم : شکر ِ خدا که شیعه ی مولـا آفریدمون :)) . الحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ المَعصومین عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ . . که بگم : به سلیمان ِ جهان ، از طرف ِ مور ، سلـاااااامممممم . . . و بگم منتظر بار سوم و چهارم و پنجم و ششم و هفتم و هزارم ِ دعوتتون هستم ^___^ همینقد پررو و زیاده خواه .


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

طراحی سایت ، سئو ،تبلیغات در گوگل فروش الیاف بتن - توری فایبر گلاس - الیاف فولادی بتن - الیاف پلیمری عاج دار مسابقات بسکتبال جهانی و باشگاهی تیم های معتبر جهان بک لینکو | خرید بک لینک | فروش بک لینک The Blog That Johnny built دکتر علی حجت طراحی وب سایت مجله ی اینترنتی انلاین ١٢٣ مسجد امیرالمومنین علی علیه السلام مهرگان قزوین ایران زمین...